جدول جو
جدول جو

معنی اون ور - جستجوی لغت در جدول جو

اون ور
آن طرف، آن سو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از قبایل ترک که در قرن دوم هجری در ترکستان ساکن شدند و به آیین مانوی گرویدند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین ور
تصویر دین ور
دین دار، متدین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چونتور
تصویر چونتور
فلوس، میوه ای دراز و تیره رنگ که دانه های آن مصرف دارویی دارد، درخت این میوه که گرمسیری با برگ های بزرگ و گل های زرد رنگ است، چیمکانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشنگور
تصویر اشنگور
سیاه درخت، درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه انگور، آش انگور، خرزل، کلی کک، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرن، نرپرون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشن ور
تصویر جوشن ور
مرد جنگی جوشن پوش، سپاهی دارای جوشن، برای مثال یکی کوه آتش به دیگر کران / گرفته لب آب جوشن وران (فردوسی۲ - ۶۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشناور
تصویر اشناور
شناور، شناگر، شنا کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از این سر
تصویر این سر
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
فرهنگ لغت هوشیار
این جور چنین اینچنین. یا که این طورخ در موردی گویند که خبر یا مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوت پر
تصویر اوت پر
پنیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چونتور
تصویر چونتور
فلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین ور
تصویر دین ور
متدین دیندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنگور
تصویر اشنگور
سیاه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
گرجی بزرگ تیره بزرگ دودمان، دلیر پهلوان شریف و بزرگ قوم، شجاع و دلیر و پهلوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارد ور
تصویر ارد ور
آنچه پیش از غذای عمده و اصلی خورند پیشپاره فیشفارج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این طور
تصویر این طور
((طُ))
چنین، اینچنین
که این طور: در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوشن ور
تصویر جوشن ور
((~. وَ))
جوشن دار، دارای جوشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازناور
تصویر ازناور
((اَ وَ))
شریف و بزرگ قوم، شجاع و دلیر و پهلوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از این طور
تصویر این طور
اینگونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
Junior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آن طرف تر
فرهنگ گویش مازندرانی
آن طور، آن گونه
فرهنگ گویش مازندرانی
این طرف، این سوی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
младший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
Junior
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
молодший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
初级
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
júnior
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
junior
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جونیور
تصویر جونیور
รุ่นน้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی